شب نیز مرده است
مثل شعری
که در سینه خاکش کرده‌اند.

گاهی بیا
به زیارت اهل قبور هم!
روز اگر فرصتی نیست
درهای خوابت را باز بگذار
برای اهل عبور هم!

ضربانی ندارد شعر
برای فتح زرتازت
که مثل کشتی نوح است
و رفتارت طوفانی است
مثل نثر جنگ و صلح.


تو نیز مرده‌ای
از زمانی که دفنت کرده‌اند
حسابی بوی کلمه گرفته‌ام.
بوی دهان گوشت
بوی پستان گاو
بوی پوست پلنگ می‌دهم!

نوشته شده توسط خامه پرست در جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۸۷ |

عاشق سگ‌های سفید و زبر و زرنگ بود. sag

-          کسی برای یه سگ‌ تنبل پولی نمی‌ده.

از کله سحر داشت رانندگی می‌کرد. از سه راهی دهکده که پیچید، چشمش به سگ‌های سفید و قبراق زیادی افتاد. سگ‌ها افتادند دنبال جیپ روباز و تا وسط دهکده و جلوی قهوه‌خانه واق واق کنان پشت سرش دویدند.

 

وقتی با گرد و خاکی که راه انداخته بود، سیاهی خانه‌ها و اهالی دهکده را پشت سر گذاشت، قفس پشت جیپ دیگر برای حتا یک توله سگ هم جا نداشت.

 

بخار سفیدی که از دور کاپوت جلو بیرون زد، سگ‌ها ولوله‌ای راه انداختند.

-          سگ مصب، الان چه وقت داغ کردنه؟!

در قفس را باز کرد. آبخوری سگ‌ها تنها منبع آب بود. سگی که پشت به در داشت با فشار دیگر سگ‌ها بیرون افتاد. در قفس را یک دستی نگه داشت و گردن سگ را گرفت.

-          کجا کوچولو؟

انگار یک دسته سوزن توی دستش فرو کرده باشند، سوخت و یک قدم عقب رفت.

-          مرده شور اون پول‌تون رو ببره!

سگ‌ها یکی پس از دیگری مثل آبی که توی رادیات جوش آورده باشد از قفس بیرون جهیدند. سگی گوشش را گرفت. آن یکی دندانش را توی رگ و پی گردنش فرو کرد. سگ دیگر گوشت ساق پایش را به دندان گرفت و کشید.

 

سگ‌های زرنگ هنوز عاشق ماشین‌های غریبه‌ای هستند که به دهکده نزدیک می‌شوند. و غروب‌ها اهالی دهکده در قهوه‌خانه جمع می‌شوند و به سگ‌های قبراق خود می‌بالند.

-          کسی برای یه سگ‌ تنبل پولی نمی‌ده.

 

نوشته شده توسط خامه پرست در جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۸۷ |